روز سرد، قلب گرم (خاطرات بهورزی)

نوع مقاله : یک تجربه یک درس

نویسنده

بهورز خانه بهداشت مارمه دانشگاه علوم پزشکی لارستان

10.22038/behv.2025.88721.2174

چکیده

صدای باد سرد زمستانی که در گوشه‌های خانه بهداشت می‌پیچید، نوید یک روز سخت و طولانی را می‌داد. هنوز ساعت 8 صبح نشده بود که به همراه همکارم و راننده نیسان، آماده حرکت به سوی منطقه عشایری "خوناب" شدیم. باران شب قبل، زمین را به میدان جنگی از گل و لای تبدیل کرده بود، اما هیچ‌چیز نمی‌توانست ما را از مأموریتمان بازدارد.
سفرمان از روستای "قمر" آغاز شد، جایی که کودکان با لبخندهای معصومشان ما را بدرقه کردند. جاده، هر لحظه ناهموارتر می‌شد؛ رد پای سیلاب‌ها، شیارهای عمیقی بر زمین برجای گذاشته بود. اما ما مصمم بودیم. می‌دانستیم عشایری که در خوناب زندگی می‌کنند، چشم‌انتظار خدمات بهداشتی ما هستند.
پس از نیم ساعت، به اولین چادرهای عشایری رسیدیم. هوای سرد و تند، کار را دشوار می‌کرد، اما لبخند مادران و کودکان، گرمایی خاص در قلبمان ایجاد می‌کرد. واکسیناسیون، پایش سلامت مادران باردار، کنترل دیابت و فشار خون؛ هر چادری که به آن سر می‌زدیم، رضایتمان از کاری که انجام می‌دادیم بیشتر می‌شد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات